دردونه های رویایی

مارمولک

توی حیاط خونه مون یه مارمولک یواش یواش راه میره اما نمیاد به گوش من صدای پاش این مارمولک کجا میره؟ یواش یواش چرا میره؟ چرا توی حیاط ما پایین میره، بالا میره؟ شاید که اون گرسنشه می خواد مگس شکار کنه وقتی شکارش رو گرفت برداره و فرار کنه!   ...
19 بهمن 1390

آوازخروس

وقتی خروس نازم قوقولی قوقو رو سر داد از یه روز خوبِ خوب بازم  به من خبر داد   گفت عزیزم بیدار شو صبح شده باز دوباره هوا چه  روشن شده خورشیدخانوم بیداره   پاشو چشاتو واکن دنیا خیلی قشنگه خورشیدخانوم طلایی، آسمون آبی رنگه   زودباش با یاد خدا از خواب ناز بیدار شو وقتی صبحونه خوردی مشغول کار و بار شو ...
19 بهمن 1390

کاکل زری ،دندون مُرواری

در زمانهای قدیم سه دختر بودند که زن پدر داشتند . یک روز زن بابا به آنها گفت "می خواییم حلوا درست کنیم هر که بیشتر کار کنه ته دیگ حلوا را به اون می دیم" . هرکدام از دخترها کاری کردند ، آخر که حلوا پخته شد توی یک سینی بزرگ ریختند ولی ته دیگ را زن بابا خورد و به دختر ها نداد . دخترها وقتی که زن بابا از خانه رفت بیرون گفتند باید تلافی در بیاریم ، همه حلواها را خوردند و وقتی پدرشان از صحرا برگشت زنش گفت : امروز حلوا پختیم بیارم یه کم هم تو بخور  . وقتی سینی حلوا را آورد مرد دید خالی است .  زن گفت این کار دختراته  و اینجا یا جای منه یا جای دخترها . مرد گفت الان دخترها را می برم بیابان ولشان می کنم . دخترها را برد بیابان و به آنها گ...
6 بهمن 1390
1